سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

اشاره

یکى دیگر از رذایل اخلاقى که در طول تاریخ بشر آثار بسیار منفى فردى و اجتماعى داشته است مساله حسد است، حسد به معنى «ناراحت‏شد از نعمتهایى که خداوند نصیب دیگران کرده و آرزوى زوال آنها و حتى تلاش و کوشش در این راه‏»!

حسد فضاى روح آدمى را تیره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محیط جامعه را مملو از ناامنى مى‏کند!

حسودان نه آرامشى در دنیا دارند، نه آسایشى در آخرت و چون تمام تلاششان این است که نعمت را از محسود بگیرند، آلوده انواع جنایت‏ها مى‏شوند: دروغ مى‏گویند، غیبت مى‏کنند، دست‏به انواع ظلم و ستم مى‏زنند و حتى در حالات شدید و بحرانى از قتل و خونریزى نیز ابا ندارند!

در واقع مى‏توان گفت: حسد یکى از ریشه‏هاى اصلى تمام بدیهاست و از دامهاى بسیار خطرناک شیطان است، همان دامى که در نخستین روزهاى آفرینش بشر کار خود را کرد و فرزند آدم(ع) «قابیل‏» را به کام خود فروکشید و دستش را به خون برادرش «هابیل‏» آلوده کرد و به همین دلیل در روایات اسلامى، حسد یکى از اصول سه‏گانه کفر شمرده شده است(تکبر، حرص و حسد).

«حسود» در واقع معترض به حکمت الهى است و به همین دلیل نوعى کفر و شرک خفى محسوب مى‏شود.

نقطه مقابل حسد، «خیرخواهى‏» است و آن این است که انسان از نعمت‏هایى که نصیب دیگرى مى‏شود لذت ببرد و در راه حفظ آن بکوشد و سعادت خود را در سعادت دیگران بداند و منافع دیگران را با منافع خود به یک چشم بنگرد.

با این اشاره به آیات قرآن بازمى‏گردیم و بازتاب این مساله را در آیات قرآنى مشاهده مى‏کنیم.

1- و اتل علیهم نبا ابنى آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم‏یتقبل من الآخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین × لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى الیک لاقتلک انى اخاف الله رب العالمین × فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین (مائده،27 و 28 و 30)

2- اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین × قال یا بنى لاتقصص رؤیاک على اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطان للانسان عدو مبین (یوسف، 4 و 5)

3- ام یحسدون الناس على ما ءاتهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما (نساء، 54)

4- ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یاتى الله بامره ان الله على کل شیئ قدیر (بقره،109)

5- و من شر حاسد اذا حسد (فلق، 5)

6- و الذین جائوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤوف رحیم (حشر، 10)

7- و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلین (حجر،47)

ترجمه

1- و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرب(به پروردگار) انجام دادند، اما از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد(برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت‏» (برادر دیگر) گفت: «من چه گناهى دارم(زیرا) خدا تنها از پرهیزگاران مى‏پذیرد».

اگر تو براى کشتن من دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى‏ترسم.

نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد(سرانجام) او را کشت و از زیانکاران شد.

2- (به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى‏کنند.

گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت‏بازگو مکن که براى تو نقشه(خطرناکى) مى‏کشند، چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است.

3- یا اینکه نسبت‏به مردم(پیامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‏ورزند؟ ما به آل ابراهیم(که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمى در اختیار آنها(پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم.

4- بسیارى از اهل کتاب از روى حسد - که در وجود آنها ریشه دوانده - آرزو مى‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است، شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش(فرمان جهاد) را فرستد، خداوند بر هر چیزى تواناست.

5- و از شر هر حسودى هنگامى که حسد مى‏ورزد.

6- (همچنین) کسانى که بعد از آنها(بعد از مهاجران و انصار) آمدند و مى‏گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفته‏اند بیامرز و در دلهایمان حسد و کینه‏اى نسبت‏به مؤمنان قرار مده! پروردگارا تو مهربان و رحیمى!

7- هرگونه غل(حسد و کینه و دشمنى) را از سینه آنها برمى‏کنیم(و روحشان را پاک مى‏سازیم) در حالى که همه برادرند و بر تختها رو به روى یکدیگر قرار دارند.

تفسیر و جمع بندى

آتش سوزان حسد

در نخستین آیات مورد بحث، سخن از داستان فرزندان آدم است که یکى بر دیگرى حسد برد و سرانجام دستش به خون برادر آغشته شد و نخستین قتل و جنایت در روى زمین صورت گرفت و سرآغازى براى جنایتهاى دیگر شد!

مى‏فرماید: «داستان دو فرزند آدم را آن گونه که بوده است‏بر آنها بخوان آن زمان که هر کدام کارى براى تقرب به پروردگار انجام دادند اما از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد(برادرى که عملش مردود شده بود به برادر دیگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت!(او در پاسخ) گفت: (اگر عمل تو پذیرفته نشده است من گناهى ندارم زیرا) خداوند تنها از پرهیزکاران مى‏پذیرد»! (و اتل علیهم نبا ابنى آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم‏یتقبل من الآخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین) (1)

یعنى من مشکلى براى تو ایجاد نکرده‏ام که قصد جان مرا کرده‏اى، مشکل تو از درون جان توست، تو عملت ناخالص بوده و با تقوا آمیخته نشده و به همین دلیل مقبول درگاه خداوند نگردیده است، او پاک است و جز پاک نمى‏پذیرد!

سپس افزود: «اگر تو براى کشتن من دست دراز کنى من هرگز این کار نمى‏کنم و دست‏به قتل تو نمى‏گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى‏ترسم‏». (لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى الیک لاقتلک انى اخاف الله رب العالمین) (2)

سرانجام آتش کینه و حسد در دل او چنان شعله‏ور شد که پیوندهاى برادرى و اخوت را نابود کرد، خون چشمان قابیل را گرفت و آن گونه که قرآن مى‏گوید: «نفس سرکش او، وى را مصمم به کشتن برادر کرد و او را کشت و از زیانکاران شد»! (فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین) (3)

آرى او گرفتار زیان و خسران شد، هم برادر خود را از دست داد، هم آرامش دنیا را، چرا که قاتل اگر ذره‏اى وجدان داشته باشد پیوسته در عذاب وجدان است و آرامشى در دنیا نخواهد داشت و آخرت خود را نیز به تباهى مى‏کشاند.

در هر حال قابیل براى برطرف کردن وضع ناهنجار خود دو راه در پیش داشت: یکى آنکه توبه به درگاه خدا آورد و سعى کند با عمل‏هاى خالص‏تر و پاک‏تر عقب ماندگى معنوى خویش را در پیشگاه خدا جبران نماید(این همان کارى است که علماى اخلاق آن را «غبطه‏» مى‏نامند و امرى شایسته و سازنده و مستحسن است)، ولى قابیل راه دیگرى را برگزید، یعنى تلاش کرد نعمت را از برادر خود بگیرد و براى این کار نیز بدترین راه را انتخاب کرد، دست‏خود را به خون او آغشته کرد تا سوز دل خود را که از آتش حسد به وجود آمده بود فرونشاند!

اگر «تکبر» ابلیس سبب شد براى همیشه از درگاه خدا رانده شود و «حرص‏» آدم سبب شد براى همیشه از بهشت محروم گردد، حسد قابیل سبب شد که با ریختن خون برادر، براى همیشه ملعون و مطرود درگاه خدا شود و هر قتلى در دنیا واقع مى‏شود او به عنوان بنیانگذار اصلى! در آن سهیم باشد.

تاریخ پر است از جنایات فجیعى که انگیزه اصلى آن فقط حسد بوده است.

در بخش دوم از آیات به چهره دیگرى از صفت زشت‏حسد و آثار مرگبار آن در زندگى انسانها برخورد مى‏کنیم و آن مربوط به داستان حضرت یوسف(ع) و برادران اوست.

یوسف(ع) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت‏بلکه خلق و خوى او نیز در نهایت زیبایى بود و همین امر که از آینده درخشانى خبر مى‏داد نظر تیزبین پدرش یعقوب پیامبر را به خود جلب کرد و نخستین بذر حسد در دل برادرانش که از او بزرگتر بودند پاشیده شد.

این موضوع هنگامى به اوج شدت خود رسید که یوسف(ع) به پدرش گفت: «پدر! من در خواب دیدم یازده ستاره به اضافه خورشید و ماه در برابرم سجده مى‏کنند»! (اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین) (8)

یعقوب که مى‏دانست این خواب یک خواب کودکانه نیست‏بلکه نشانه بارزى از آینده بسیار درخشان یوسف(ع) است‏به او گفت: «فرزندم خواب خود را براى برادرانت نقل نکن، مبادا براى تو نقشه خطرناکى بکشند چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است‏». (قال یا بنى لاتقصص رؤیاک على اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطان للانسان عدو مبین) (9)

آیا برادران یوسف(ع) از جریان این خواب عجیب که از آینده بسیار درخشان یوسف(ع) خبر مى‏داد آگاه شدند یا نه؟ دقیقا روشن نیست، اگر با خبر شده باشند این دومین پایه حسادت و کینه آنها را تشکیل داد، ولى به هر حال پدر مى‏دانست که اگر برادران از این خواب شگفت انگیز با خبر شوند نقشه خطرناکى بر ضد یوسف(ع) خواهند کشید و به همین دلیل اصرار بر کتمان آن داشت.

در بعضى از روایات آمده است که یعقوب از شدت خوشحالى این خواب را با همسرش در میان گذاشت‏به گمان اینکه فاش نخواهد شد، ولى از آنجا که هر سرى از دو نفر تجاوز کند، فاش مى‏شود، این داستان فاش شد و برادران یوسف از آن آگاه شدند و در روایت دیگر آمده که یوسف نتوانست‏خواب را کتمان کند(و نهى پدر را نهى ارشادى مى‏دانست نه تحریمى) هنگامى که برادران آگاه شدند گفتند یوسف سر پادشاهى دارد! (10)

اما اگر برادران از آن آگاه نشده باشند لا اقل رفتار پدر را با یوسف مى‏دیدند که همچون جان گرامى او را دوست مى‏دارد، در آغوش مى‏کشد و نوازش مى‏کند، به خصوص اینکه یادگار مادر از دست رفته‏اش راحیل بود.

قرآن مى‏گوید: «برادران یوسف(ع) گفتند: یوسف و برادرش(بنیامین) نزد پدر از ما محبوب‏ترند، در حالى که ما نیرومندتریم(و پدر را در حل مشکلات یارى مى‏کنیم) به یقین پدر ما در گمراهى آشکار است‏»! (اذ قالوا لیوسف و اخوه احب الى ابینا منا و نحن عصبة ان ابانا لفى ضلال مبین) (11)

به این ترتیب حکم «ضلالت پدر» را صادر کردند! و به دنبال آن تصمیم نهایى را براى برداشتن این مانع بزرگ - یعنى یوسف - از سر راه خود گرفتند و در یک «مشاوره شیطانى‏» چنین نظر دادند: «یوسف را بکشید، یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن(از گناه خود توبه مى‏کنید و) افراد صالحى خواهید بود»! (اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین) (12)

همان گونه که مى‏دانیم با وساطت‏بعضى از برادران قتل یوسف انجام نشد، ولى مقدمات تبعید او به سرزمینهاى دور دست فراهم گردید، درست است که این تبعید، یعقوب را چنان اندوهگین کرد که چشمانش از کثرت گریه و اندوه نابینا شد اما برخلاف آنچه برادران مى‏خواستند این تبعید مقدمه عظمت‏یوسف و فرمانروایى او بر کشور مصر که از مهمترین کشورهاى بزرگ آن زمان بود فراهم ساخت و پدر هم توجهى به آنها ننمود.

آرى امواج خروشان و خطرناک حسد آن قدر قوى و هولناک است که برادران را دعوت به کشتن برادر مى‏کند و سبب گناهان زیاد دیگرى از جمله گفتن دروغهاى مختلف براى کتمان جنایت‏خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشکار به مقام والاى این پیامبر بزرگ.

در سومین آیه اشاره به داستان یهود شده است. مى‏دانیم گروه عظیمى از آنان که نشانه‏هاى پیامبر اسلام(ص) را در کتابهاى خود خوانده بودند از «شامات‏» به سرزمین «مدینه‏» کوچ کردند تا به افتخار دیدار آن حضرت برسند و پیوسته ظهورش را انتظار مى‏کشیدند و به خود نوید مى‏دادند.

اما پس از ظهور آن حضرت بسیارى از آنان نه تنها بر تعهدات باطنى خود نسبت‏به حمایت از آن حضرت باقى نماندند، بلکه در صف مخالفین سرسخت در آمدند و دلیل عمده آن یکى «حسد» بود و دیگرى «به خطر افتادن منافع مادى آنان‏»!

قرآن مجید در این زمینه مى‏گوید: «آیا آنها نسبت‏به مردم(پیامبر و خاندان او) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنها داده حسد مى‏ورزند؟ با اینکه به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومتى عظیم در اختیار آنان قرار دادیم‏». (ام یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما) (13)

آرى یک روز به آل ابراهیم که یهود از خاندان او هستند نبوت و دانش و حاکمیت‏بخشیدیم، روز دیگر اراده ما بر این قرار گرفت که به محمد(ص) و خاندان او این نعمتها را ببخشیم و همه اینها بر طبق مصالحى بود، آیا یهود در آن زمان خوش داشتند که دیگران نسبت‏به آنان حسد ورزند؟ پس چرا اکنون که نوبت دیگران شده است آتش حسد در درون آنان شعله‏ور گردیده و از هیچ جنایتى فروگذار نیستند؟!

چهارمین آیه باز اشاره به گروهى از اهل کتاب دارد و ظاهرا بیشتر ناظر به یهود مى‏باشد، مى‏فرماید: «بسیارى از اهل کتاب دوست دارند که شما را بعد از اسلام و ایمان آوردن، به حال کفر برگردانند و این به خاطر حسدى است که در وجود آنان ریشه دوانده، بعد از آنکه حق براى آنها روشن شده است(ولى) شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خود را(در مورد جهاد) بفرستد، خداوند بر هر چیزى تواناست‏». (ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یاتى الله بامره ان الله على کل شیئ قدیر) (14)

کار حسد در وجود انسان به جایى مى‏رسد که نه تنها در امور مادى که مورد تزاحم و کشمکش بین انسانهاست اثر مى‏گذارد، بلکه در امور معنوى که هیچ مزاحمتى در آن نیست و هر کس مى‏تواند به آن دست‏یابد نیز اثر مى‏گذارد، گاه مى‏شود که انسان به خاطر لجاجت آگاهانه پا بر سر حق مى‏گذارد و راه سعادت را به روى خود مى‏بندد و در همین حال حسد سبب مى‏شود که دیگران را نیز از راه سعادت باز دارد و این راستى عجیب است.

بسیارى از مفسران گفته‏اند جمله حسدا من عند انفسهم اشاره به این است که عامل این کار حسدى است که در وجود آنان ریشه دوانده و مربوط به جهل و نادانى و بى‏خبرى نیست، بلکه همان گونه که در جمله بعد آمده (من بعد ما تبین لهم الحق) بعد از آگاهى از حق، راه غلط مى‏پیمایند!

ولى قرآن به مسلمانان دستور مى‏دهد که این حسودان را به حال خود واگذارند(چرا که آتشى که از حسد به جان آنها افتاده، بهترین مجازاتشان است) ولى تصور نکنند این عفو و گذشت همیشه به همین صورت خواهد بود تا آزاد باشند هر بلایى را بر سر بندگان خدا خواستند بیاورند، نه، هرگز!

زمانى فرامى‏رسد که یا از دنیا مى‏روند و به مجازات الهى گرفتار مى‏شوند، یا در همین دنیا، سپاه نیرومند حق، توطئه‏هاى آنها را در هم مى‏کوبد.

به هر حال آیه اشاره به این است که مسلمانانى که تازه در آغوش اسلام قرار گرفته‏اند، تسلیم وسوسه‏هاى یهود و سایر بداندیشان نشوند، چرا که آنچه آنها مى‏گویند از سر حسد است، آنها از خوشبختى مسلمانان در سایه ایمان و تقوا رنج مى‏برند.

پنجمین آیه که آیه پنجم سوره فلق است اشاره به شر حاسدان مى‏کند و به پیامبر اکرم(ص) دستور مى‏دهد که از شر آنها به خدا پناه برد و بگوید: «به خدا پناه مى‏برم از شر حسود هنگامى که حسد بورزد». (و من شر حاسد اذا حسد)

در آغاز این سوره به پیامبر(ص) مى‏گوید: «بگو: پناه مى‏برم به پروردگار سپیده صبح از شر تمام مخلوقات(شرور)».

سپس به سه گروه از مخلوقات شرور اشاره مى‏کند که اساس شر و عامل اصلى شرارت در جهانند:

نخست مهاجمان شرورى که از تاریکى شب استفاده مى‏کنند و به انسانها در حال خواب و بیدارى حمله‏ور مى‏شوند، تعبیر به «غاسق‏» (موجود شرورى که شب حمله‏ور مى‏شود) به خاطر آن است که نه فقط حیوانات درنده و گزنده، شب‏هنگام از لانه‏هاى خود بیرون مى‏آیند و زیان مى‏رسانند، بلکه افراد شرور و ناپاک و پلید نیز غالبا از تاریکى شب براى وصول به مقاصد خود استفاده مى‏کنند.

ولى تاریکى و ظلمت در اینجا مى‏تواند معنى گسترده‏ترى داشته باشد و شامل هرگونه ناآگاهى و جهل و پنهان‏کارى شود، چرا که راهزنان طریق حق همیشه از جهل و ناآگاهى مردم استفاده مى‏کنند و با نقشه‏هاى شوم و پنهانى خود به مؤمنان پاکدل حمله‏ور مى‏شوند.

سپس به شرورانى اشاره مى‏کند که در گره‏ها مى‏دمند و این تعبیر اشاره به زنان وسوسه‏گر یا مطلق وسوسه‏گران است که همچون ساحران به هنگام سحر «اورادى‏» را مى‏خوانند و در گره‏ها مى‏دمند، پى در پى مطالب بى‏اساس خود را در گوش مردم مى‏خوانند تا با این وسوسه‏ها اراده آنان را سست کنند و به حالت تردید بکشانند و هنگامى که اراده‏ها سست‏شد راه براى حمله لشگر شیطان هموار مى‏شود.

سپس به سومین و آخرین گروه از شروران اشاره کرده، مى‏فرماید: «بگو به خدا پناه مى‏برم از شر حاسدان، هنگامى که حسد مى‏ورزند».

از اینجا روشن مى‏شود که یکى از عمده‏ترین عوامل تخریب و فساد در جهان، تخریب و فسادى است که از حسودان سرچشمه مى‏گیرد و به این ترتیب منابع سه‏گانه مهم شر و فساد(مهاجمان تاریک دلى که از تاریکى‏ها استفاده مى‏کنند و بر مردم هجوم مى‏آورند و وسوسه‏گرانى که با تبلیغات سوء خود ایمان و عقیده و پیوندهاى مردمى را سست مى‏کنند و حسودانى که کارشان همواره تخریب است) در عبارات کوتاهى بیان شده و شاهد گویایى بر مقصود یعنى آثار زیانبار حسد است.

توصیفى که در آغاز آیه براى خداوند ذکر شده (برب الفلق) مى‏تواند اشاره به این نکته باشد که طوایف سه‏گانه شرور بالا همیشه از تاریکى جهل و اختلاف و کفر استفاده مى‏کنند که اگر این تاریکى مبدل به روشنایى علم و اتحاد و ایمان شود، حربه‏هاى آنان به کندى مى‏گراید.

در ششمین آیه مورد بحث‏بعد از مدح و ستایش بلیغى که از انصار شده است(همانها که پیغمبر گرامى اسلام(ص) و یارانش را به شهر خود(یثرب) دعوت کردند و با آغوش باز از آنان استقبال نمودند، با جان و دل از آنها پذیرایى کردند و امکانات خود را به پاى آنها ریختند) سخن از «تابعین‏» به میان آورده(همانها که بعد از مهاجران و انصار روى کار آمدند و خط ایمان و انقلاب اسلامى را تداوم بخشیدند) مى‏فرماید: «و کسانى که بعد از آنها آمدند و مى‏گویند ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشى گرفتند بیامرز و در دلهایمان کینه و حسدى نسبت‏به مؤمنان قرار مده! پروردگارا! تو مهربان و رحیمى‏». (و الذین جائوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤوف رحیم) (15)

به این ترتیب آنها بعد از طلب آمرزش براى خود و پیشگامان در اسلام و ایمان(مهاجران و انصار) تنها چیزى را که از خدا مى‏طلبند، از بین رفتن هرگونه «غل و کینه و حسد» نسبت‏به مؤمنان است، چرا که مى‏دانند تا این امور از دل ریشه‏کن نشود، رشته‏هاى محبت و برادرى و اتحاد هرگز محکم نخواهد شد و بدون آن به هیچ موفقیتى نایل نمى‏شوند.

واژه «غل‏» که از «غلل‏» گرفته شده و به گفته «راغب‏» در کتاب «مفردات‏» در اصل به معنى چیزى است که مخفیانه و تدریجا نفوذ مى‏کند و به همین جهت‏به آب جارى «غلل‏» مى‏گویند، چرا که تدریجا در میان درختان نفوذ پیدا مى‏کند.

سپس به «خیانت‏»، «غلول‏» گفته شده، به خاطر اینکه نفوذى مخفیانه و تدریجى دارد و نیز به «کینه‏» و «حسد» که نفوذ تدریجى مخفیانه در دل دارد، «غل‏» گفته مى‏شود.

در «لسان العرب‏»، حسد را نوعى «غل‏» مى‏شمرد، همان گونه که کینه و عداوت را نیز از مصادیق آن مى‏دانند.

بسیارى از مفسران نیز در تفسیر غل، حسد را ذکر کرده‏اند، مانند فخر رازى در «التفسیر الکبیر» و «مراغى‏» در تفسیر خود و «قرطبى‏» در «الجامع لاحکام القرآن‏» در ذیل آیه مورد بحث.

در هفتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از صفات بهشتیان است، مى‏فرماید: بعد از آنکه فرشتگان الهى به استقبال آنان مى‏آیند و از آنان دعوت مى‏کنند که در نهایت‏سلامت و امنیت وارد بهشت‏شود: «ما هرگونه غل(حسد و کینه و عداوت) را از سینه آنها برمى‏کنیم، در حالى که همه برادرند و بر تختها رو به روى یکدیگر قرار دارند». (و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلین) (16)

آرى بهشتیان از هرگونه حسد و کینه و عداوت که از صفات دوزخیان است پاکند و اگر اخوت و برادرى در میان آنهاست و در سلامت و امنیت‏به سر مى‏برند به خاطر ریشه‏کن شدن همین امور از وجود آنها(به لطف پروردگار و در سایه اعمال پاکشان) است.

بى شک در دنیا نیز اگر خوهاى زشت، کینه و عداوت و حسد از میان انسانها برچیده شود، زندگى مردم همچون زندگى بهشتیان خواهد شد و در امن و امان و اخوت و برادرى خواهند زیست.

نتیجه

از مجموع آنچه در آیات بالا آمد آثار فوق‏العاده زیانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى و نکوهش شدید قرآن از آن روشن مى‏شود، حسد دست‏برادر را به خون برادر آغشته مى‏کند و انسان را از مشاهده حق بازمى‏دارد، فضاى جامعه را تیره و تار مى‏کند، رشته‏هاى محبت را پاره مى‏نماید و جهنم سوزانى در دنیا براى کسانى که به آن آلوده هستند، به وجود مى‏آورد.

حسد در روایات اسلامى

در روایات اسلامى نکوهش شدیدى از حسد شده به گونه‏اى که در باره کمتر صفتى از صفات رذیله چنین نکوهش دیده مى‏شود، به عنوان نمونه کافى است که به چند حدیث زیر که گوشه کوچکى از آن احادیث است نظر بیفکنیم:

1- در حدیثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانیم: «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب; حسد حسنات را مى‏خورد همان گونه که آتش هیزم را مى‏خورد». (17)

 

2- در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان(ع) آمده است: «الحسد شر الامراض; حسد بدترین بیمارى اخلاقى است‏». (19)  

3- از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «راس الرذائل الحسد; سرچشمه صفات رذیله حسد است‏». (20)

4- و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایى آمده است که فرمود: «لله در الحسد ما اعدله بدء بصاحبه فقتله; آفرین بر حسد! چقدر عدالت‏پیشه است، نخست‏به سراغ صاحبش مى‏رود و او را مى‏کشد»! (21)

5- باز از همان حضرت نقل شده که فرمود: «ثمرة الحسد شقاء الدنیا و الآخرة; میوه رخت‏حسد شقاوت دنیا و آخرت است‏»! (22)

6- در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است: «آفة الدین الحسد و العجب و الفخر; آفت دین و ایمان(سه چیز است) حسد و خود بزرگ بینى و فخرفروشى‏». (23)

7- امام صادق(ع) مى‏فرماید: هنگامى که موسى بن عمران(ع) با خدا مناجات مى‏کرد چشمش به مردى افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت، عرض کرد: «یا رب من هذا الذى قد اظله عرشک; خداوندا این کیست که عرش تو بر سر او سایه افکنده است؟!» فرمود: «یا موسى هذا ممن لم یحسد الناس على ما آتاهم الله من فضله; اى موسى! این از کسانى است که نسبت‏به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزیده‏». (24)

8- در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(ص) مى‏خوانیم: «ستة یدخلون النار قبل الحساب بستة; شش گروهند که قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى‏شوند به خاطر شش چیز»!

«قیل یا رسول الله من هم؟; عرض کردند اى رسول خدا! آنها کیانند»؟

«قال: الامراء بالجور، و العرب بالعصبیة، و الدهاقین بالتکبر، و التجار بالخیانة، و اهل الرستاق بالجهالة، و العلماء بالحسد; زمامداران به خاطر ظلم و بیدادگرى، عرب به خاطر تعصب، کدخدایان و خان‏ها به خاطر تکبر، تجار به خاطر خیانت‏به مردم، روستاییان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد»! (25)

به این ترتیب حسد در درجه اول بلاى بزرگ براى دانشمندان است!

9- این بحث را با حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(ص) به پایان مى‏بریم(هر چند احادیث در این زمینه بسیار است) فرمود: «انه سیصیب امتى داء الامم! قالوا: و ماذا داء الامم؟! قال: الاشر و البطر و التکاثر و التنافس فى الدنیا، و التباعد و التحاسد حتى یکون البغى، ثم یکون الهرج! ; به زودى بیمارى(بزرگ) امتها، امت مرا فرامى‏گیرد! عرض کردند: بیمارى(بزرگ) امتها چیست؟ فرمود: هوسرانى و عیاشى و فزون‏طلبى، مسابقه در دنیاپرستى، اختلاف و نفاق و حسد نسبت‏به یکدیگر و سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا مى‏شوند»! (26)


نوشته شده در  چهارشنبه 87/9/13ساعت  11:30 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

پژوهشهای تازه، نشان داده است که داروی نشاط آور اکستاسی (ecstasy) خطر بروز حمله قلبی را افزایش می‌دهد.اکستاسی نوعی داروی مخدر است که مصرف آن موجب بروز احساس شادی (یا اندوه) بسیار زیاد در مصرف کننده می شود و به رغم آسیب های جدی که این ماده مخدر بر مغز و سلامت انسان وارد می کند، در بین مصرف کنندگان این باور غلط وجود دارد که ماده ای بی خطر است.

اکستاسی که مصرف آن در بین جوانان افزایش یافته، به جز برخی از کشورها در سایر کشورها در ردیف داروهای غیرقانونی است ولی از آنجا که از فرمول ساده یی برای تولید برخوردار است، در تمامی کشورها و از جمله ایران تولید می شود.

آخرین پژوهشها به وضوح نشان می دهد که مصرف اکستاسی همانند مصرف آمفتامین موجب بروز حمله قلبی خواهد شد. تحقیقات انجام موید آن است که آمفتامین و کوکائین انعقاد خون را تشدید کرده و در نتیجه با مسدود کردن عروق خونی موجب بروز حمله قلبی می شوند.

به پزشکان و بخش های اورژانس بیمارستان ها توصیه شده که در موقع درمان بیماران رابطه حمله قلبی و مصرف اکستاسی را مدنظر داشته باشند و این مورد را بررسی کنند.

یکی از رایج ترین عوارض مصرف اکستاسی که اکثر مواقع منجر به مرگ می شود افزایش شدید دمای بدن یا هیپرترمی است که منجر به از کار افتادن ماهیچه ها، کلیه ها و دیگر اعضای بدن می شود.

این ماده در در آلمان به عنوان کم کننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت که به علت اثرات آن از رده مصرف خارج شد. در دهه میلادی این دارو کاربرد مجدد یافت و در روان درمانی برای کمک به بیان احساسات بیماران استفاده شد که در با اثبات اثرات آن روی مغز حیوانات آزمایشگاهی، از رده خارج شد. در در آمریکا، مصرف آن ممنوع اعلام شد.

در سال های اخیر مصرف آن در آمریکا، به شدت افزایش یافته که باعث نگرانی دولت شده است. در دوره زمانی خاصی در اروپا، مصرف این مواد انرژی زا و شادی بخش برای کاهش مصرف سایر مواد مخدر مثل هروئین تشویق شد به طوری که مصرف آن در اروپا در از هزار قرص در سال به میلیون قرص در دو سال بعد رسید.

درصد مردم امریکا حداقل یک بار این ترکیب را مصرف کرده اند. حداقل یازده و هفت دهم درصد دانش آموزان سال آخر دبیرستان در امریکا یک بار “اکس” مصرف کرده اند. مصرف این قرص ها در ایران به خصوص در یک سال اخیر به شدت افزایش یافته است. جوانان تحصیل کرده و مرفه، مصرف کنندگان اصلی این داروها هستند بنابراین لازم است عموم مردم و پزشکان با اثرات سوء مصرف این دارو آشنا شوند.

آمین های مغز به ویژه نوراپی نفرین و سرتونین وروترانسیمترهای مسیرهایی هستند که کارشان بروز خلق است. با توجه به فرضیه آمینی، کاهش عملکرد این آمین ها باعث افسردگی خواهد شد و افزایش فعالیت آنها باعث بالا رفتن خلق می شود.

MDMA از طرقی که ذکر خواهد شد باعث افزایش خلق و احساس نشاط می شود.

در مورد تولید این قرصها در تیراژ وسیع، نظریه های متفاوتی وجود دارد و همینطور فرضیه ی تاثیر مواد موجود در این قرصها، در بین پزشکان به این صورت مطرح می گردد.

- افزایش آزادسازی سروتونین در سیناپس های مغزی‌

- بلوک باز جذب سروتونین‌

- افت میزان سروتونین مغز

- اثرات غیرمستقیم بر میزان دوپامین مغز

البته در کشور ما اقدامات مختلفی برای آشنا کردن جوانان نسبت به عوارض استفاده از قرصهای روانگردان انجام می شود اما متاسفانه ما گاهی اوقات از سر خیرخواهی و ناخواسته، دست به آموزشهایی می زنیم که اصلا نمی تواند برای سلامت جامعه مفید باشد. برای مثال وقتی برای کلمه‌ی “اکستاسی” روی اینترنت جستجو می کردم، در سایت اینترنتی رسمی نیروی انتظامی و یا سازمان امور زندانهای کشور وابسته به قوه ی قضاییه، ترکیبات محلول در این قرص و نحوه ی ساخت آن نیز آموزش داده شده بود! هرچند هدف این کار، در نظر یک هدف خیر می آید اما اینکه ما از چه کارشناسانی و با چه پیش زمینه ی ذهنی برای مبارزه با اینگونه آفات اجتماعی بهره می جوییم و چگونه این معضل را مهندسی اجتماعی می کنیم و به تبلیغات رسانه یی در مورد آن می پردازیم، بسیار مهمتر از نفس عمل مبارزه به نظر می رسد.

اما تکیه بر یافته های علمی پژوهشگران و دانشمندان که بدون موضع گیری سیاسی و دینی راجع به اینگونه قضایا به دست می آید، می تواند بسیار راهگشاتر باشد.

بر اساس نتایج آخرین تحقیقات در مورد اکستاسی، MDMA یا دی اکسی مت آمفتامین که ماده ی سازنده ی اصلی اکستاسی محسوب می شود، با تأثیر بر نرون‌های حاوی سروتونین و آکسون‌ها باعث اختلال در حواس شده و آثاری چون تغییر در ادراک زمانی، تغییر در ادراک بینایی، تغییرات گفتاری، کاهش دفاعی بدن و ... را 2 تا 4 دقیقه پس از مصرف ایجاد می‌کند و در ادامه باعث کاهش خواب، کاهش توان و تمایل به انجام کارهای فکری و بدنی، خستگی و ... می‌شود.

در دهه 1950 نظامیان آمریکا آن را به صورت دارویی مرکب مورد آزمایش قرار دادند و در دهه 1960 مصرف وسیع آن توسط انسان‌ها آغاز گردید و تا سال 1985 به دلیل توانایی MDMA در ایجاد روابط گرم و صمیمی و باز پزشکان و متخصصان آن را به عنوان درمان کننده بیماران روانی مورد استفاده قرار می‌دادند.

قرصها در بازار ایران
در حال حاضر، این قرصها در شکلهای مختلف!! و با اسامی مختلف از جمله نام کمپانیهای ماشین سازی، ادیان آسمانی و نمادهای گروههای موسیقی مختلف در داخل کشور توزیع می گردد و نوع جدید آن نیز در حال تولید و عرضه به بازار است که مصرف آن معادل خوردن چندین قرص خواب آور در یک لحظه است و فرد را گاهی تا مرز یک هفته نیز به خواب فرو می برد.

از انقباض رگهای ماهیچه یی، کاهش قدرت دفاعی بدن و کاهش بینایی چشم و حتی کوری گرفته تا مرگ، مسمومیت و اختلال حواس همگی از آثار سو استفاده از این قرصها هستند و همینطور فک جنبانی چندین ساعته که شخص را وادار به استفاده از چندین آدامس یکجا می کند همگی تاثیرات منفی قرصهای روانگردان اکستاسی هستند و جالب اینکه در میان تمام تاثیرات این قرصها بر سیتمهای گوارشی یا دفاعی و گردش خون بدن، هیچ تاثیر مثبتی دیده نمی‌شود و جالبتر اینکه با وجود تمام این مشکلات که در درازمدت، فرد را دچار احساس پوچی و تباهی می کند و در اکثر موارد، باعث خودکشی یا خودسوزی (این قرصها معمولا حس سرما را به افراد القا می کنند و به همین دلیل شخص برای گرم کردن خود، به دلیل نداشتن تصور درست از اطراف، با آتش خود را می سوزاند!!) نیز می شود، هنوز جوانانی هستند که به این تولید ضدفرهنگی و ضدانسانی نازیستهای فالانژ آلمانی پاسخ مثبت می دهند و برای همیشه به تباهی خود منجر می شوند.

گفته می شود تمایل فرد به شنیدن آهنگهای عجیب و با صداهای گوشخراش و انجام حرکات دایم سر و گردن به صورت سریع و تند، شاید از اثرات موضعی استفاده از قرصهای روانگران باشد، اما معمولا همین مساله در ادامه به سردردهای عصبی و میگرنهای کشنده برای افراد منجر می شوند.

اما داستان به همینجا ختم نمی‌شود. امروز، غیر از اکستازی‌های تقریباً قدیمی و از مد افتاده، انواع تقریباً کمیاب‌ اما مخرب‌تری مانند کرک، لنگر، سان‌شاین، هوندا و نو را نیز می‌توان در بازار ایران یافت.  دکتر رضا خضرلو، روانپزشک و جامعه‌شناس در این رابطه به اعتماد گفت: در سالهای 1877 و قبل از آن، دسته‌یی از داروها که به شبه آمفتامین‌ها معروف بودند، برای درمان بیمارهای نورولوژیک مانند پارکینسون و همچنین برای اشتهازایی استفاده می‌شدند.

از آمفتامین‌ها که نوعی هیدروکربن هستند، قرصهای روانگردانی مانند اکستازی نیست به دست می‌آید که در لغت نیز به معنای خلسه، شادی مفرط یا آرامش است.

وی افزود: این نوع از مواد که به متیل دی اکسید آمفتامین نیز معروف هستند، در شکلهای مختلفی یافت می‌شوند که الگوی مصرف مواد مخدر در نقاط مختلف دنیا را شکل می‌دهد برای مثال اروپایی‌ها از یک نوع قدیمی آن یعنی حشیش و اهالی آمریکای جنوبی از کوکائین و کرک که دیگر مشتقات آمفتامین‌ها هستند مصرف می‌کنند. الگوی عمده‌ی مصرف در کشور ما نیز به مواد افیونی مانند تریاک و اخیراً شبه اکستازیهای محدود می‌شود.

دکتر خضرلو در گفت‌وگو با اعتماد افزود: وقتی کسی آمفتامین مصرف می‌کند، حالت شادی موقتی در او به وجود می‌آید. هرچند که هنوز مشخص نیست این نوع مواد در کدام قسمت مغز اثر می‌گذارند. اما نتایج تاثیرات آن، احساس راحتی و آرامش در کوتاه مدت و زیر سوال رفتن ارزشها، هنجارها و وجدان اخلاقی فرد است.

وی خاطرنشان کرد: با مصرف آمفتامین‌ها به ویژه انواع اکستازی که با نامهای مختلفی مانند نام شرکتهای ماشین‌سازی عرضه می‌شوند، دمای بدن بالا می‌رود و علت اصلی مرگ در مصرف کنندگان نیز رسیدن دمای بدن به بالای 42 درجه است. هرچند لزوماً با هر بار مصرف نمی‌توان امکان مرگ را پیش بینی کرد اما ایجاد تغییرات در ریتم فعالیت قلب نیز مشهود است.

در فاز توهم زایی پس از مصرف قرص، فرد معمولاً احساس تشنگی شدید می‌کند، درک خود از واقعیت را از دست می‌دهد و داده‌هایی که به مغز او می‌رسند را درست تحلیل نمی‌کند در نتیجه ممکن است یک ارتفاع پنجاه متری را مانند دو پله‌ی یک متری ببیند، بپرد و جانش را از دست بدهد.

دکتر رضا خضرلو ضمن اشاره به عوارض سایکوتیک استفاده از مواد روانگردان که عوارضی شبیه به اسکیزوفرنی یا سوءظن حاد را ایجاد می‌کند، خاطرنشان کرد: متاسفانه بنا به گزارش سازمان ملل، اکستازی قرصی است که به راحتی در خانه‌ها و منازل نیز ساخته می‌شود و از همین رو ردگیری و خنثی سازی فعالیت باندهای توزیع و قاچاق این نوع مواد نیز امکانپذیر نیست.

دکتر خضرلو ضمن اشاره به ایجاد افسردگی و بیماریهای خلقی، اختلالات خواب، اختلال در تغذیه، اختلالات جنسی و روانپریشی، در مورد تاثیرات فراماکوکینتیک این نوع مواد بر روی بدن نیز تاکید کرد و گفت: بسته به شرایط جسمی، فیزیکی و وضعیت معده‌ی مصرف کننده و همینطور نوع هضم دارو، زمان اثرگذاری دارو ممکن از نیم ساعت به بالا متغیر باشد.

این جامعه‌شناس و روانپزشک همچنین خاطرنشان ساخت: نوع دیگری از داروهای روانگردان رایج در کشورمان نیز کراک یا هروئین تغلیظ شده و متبلور در قالب بلور و کریستال و قرص است که در آمریکای جنوبی نوعی کشیدنی و دماغی از کوکایین محسوب می‌شود. خطر این دارو نسبت به اکستازی در افزایش میزان مرفینش به دلیل تبلور ناتاریم کلرید است که خطرهای بیشتری را متوجه مصرف کننده می‌سازد. ضمن اینکه علاوه بر عوارض اکستازی مانند ایجاد خلسه، شادی موقت، از بین بردن هوشیاری و ادراک کوتاه مدت، عوارض مواد افیونی مثل تریاک را نیز با خود همراه می‌آورد.

دکتر خضرلو در پایان ضمن اشاره به اثرات تلقینی مصرف داروهای روانگردان، گفت: حتی زمانی که قرص ویتامین A را به شخصی تجویز می‌کنیم، این پیش زمینه‌ی ذهنی را در او ایجاد می‌نماییم که باعث ایجاد انرژی و سلامتی در او خواهد شد. با توجه به این تاثیرات وابسته به عوامل روحی و درونی و همینطور فضاسازی پیشنهاددهندگان و سایر مصرف کنندگان است که تاثیرات قرصهایی مانند کراک و اکستازی نیز چند برابر می‌شود.

  پایه شیمیایی اکستازی شبیه مسکالین و speed است. به اعتقاد بسیاری از متخصصان اکستازی مانند LSD جزو اصلی گروه مواد مخدر توهم زا و سرخوشی آور به شمار می رود. در ساخت اکستازی موادی همچون استون، نیترواتان، کلورفورم و یا حتی فورمامید به عنوان مواد پایه به کار می روند. موادی که همگی در صنعت شیمیایی و دارو سازی  کاربرد داشته و می توان به طور کاملا قانونی آن ها را تهیه و بعضی از این مواد را بدون هیچ منعی استفاده کرد. عموما ساخت این مواد در آزمایشگاه های زیرزمینی صورت می گیرد. اما در مورد اکستازی قضیه فرق می کند. این ماده نه تنها در لابراتوارهای کوچک زیرزمینی تولید می شود، بلکه در کارخانجات بزرگ هم هست. در سال 1989 فقط در مرز آلمان و هلند 3/1 میلیون عدد قرص اکستازی مصرف شده است.  اکستازی از طریق دهان و به صورت قرص همراه با آب مصرف می شود. در سطح خارجی این قرص ها اغلب اشکال و حروفی دارند که به همراه  رنگ و ترکیبات رنگی ، شدت و مدت زمان تاثیر و نوع ماده موثر آن را برای مصرف کننده مشخص می کند هر چند درستی این کدها قابل اطمینان نیست.   

درباره عوارض سوء مصرف اکستازی هنوز اطلاعات قابل اطمینانی به دست نیامده و به دلیل اختلاف نظرهای فراوانی که در مورد عوارض منفی مصرف اکستازی بر سلامت انسان وجود دارد  ،دستیابی به اطلاعات جامع علمی و آزمایشگاهی درباره عوارض و آسیب های ناشی از مصرف این مواد مشکل شده است. به این علت عوارض ناشی از سوء مصرف تنها بر پایه تجربه های مصرف کنندگان و گزارش های مددکارانی که به طور دایم با این افراد سر و کار دارند ارزیابی می شوند.

 

علایم مصرف اکستازی

البته علایم آنی مصرف اکستازی با فاکتورهای مختلفی مانند میزان دفعات مصرف ، میزان خلوص ماده موثر، وضعیت روحی و جسمانی، انگیزه و موقعیت مکانی مصرف کننده ارتباط متستقیم دارد.

در واقع اکستازی همانند بسیاری از مواد مخدر دیگر فقط احساس اولیه مصرف کننده را تشدید می کند. این مواد تغییر ایجاد نمی کنند، مثلا احساس سرخوردگی، اندوه، تبدیل به شادی و سرخوشی نمی شود. شاید به همین دلیل اطلاق مواد روان گردان به انواع محصولات اکستازی چندان درست به نظر نیاید.

همچنین برای بسیاری از افراد اکستازی محرک هیجان آور و در عین حال آرامش بخش است و علاوه بر آن تاثیرات توهمی ، تحریک فانتزی را نیز به دنبال دارد. اما مصرف کنندگان پیش از آن که عوارض روانی مواد را احساس کنند ابتدا عوارض جسمانی مصرف مواد را تجربه می کنند.

در افرادی که برای اولین بار اکستازی مصرف می کنند، حدود 30 دقیقه پس از مصرف معمولا افزایش ضربان قلب ، تعریق شدید، انقباض عضلانی ، عدم احساس درد بروز می کند. اما افرادی که به دفعات این مواد را مصرف می کنند احساس سوزن سوزن شدن بدن ، بی قراری ، نا آرامی و اضطراب را توصیف می کنند.

برای تشخیص عوارض ناشی از مصرف انواع مختلف مواد، همواره باید علامت ها و عوارض مصرف با مشاهدات به دست آمده آزمایشگاه های دارو سازی و آزمایش های کلینیکی و نتایج بررسی  و آزمایش قرص ها مقایسه شوند، تا در حد ممکن بتوان دریافت چه ماده موثری مصرف شده است.

 افزایش دمای بدن ،  فشار خون و همچنین افزایش فزاینده توان بدنی از آثار آنی جسمانی مصرف مواد هستند. از عوارض ناخواسته ای که نیز ممکن است بروز کند  می توان به تهوع، خشکی دهان ، انقباض عضلات فک و همچنین عدم تعادل اشاره کرد. علاوه بر این مصرف اکستازی همراه با فعالیت شدید بدنی ممکن است عوارض جسمانی - روانی مانند کم آبی شدید، استفراغ ، ترس  و واهمه شدید را در پی داشته باشد. این عوارض معمولا پس از حرکت های شدید و طولانی در محل گرم و پر جمعیت به ویژه محفل های شبانه و پارتی ها بروز می کند که در موارد  نادر منجر به سکته قلبی و یا مغزی نیز شده است. مصرف کنندگان گاه تا حد مرگ می رقصند تا جای که آب بدنشان به شدت کاهش یافته و به دلیل مصرف مواد، سیستم گیرنده های درد در بدنشان مختل شده و شخص مشکلات ناشی از کم آبی شدید را احساس نمی کند.

 

تاثیرات روانی

از نظر روانی مصرف اکستازی در بسیاری از افراد اعتماد به نفس را افزایش داده و شخص راحت تر با دیگران ارتباط برقرار می کند، به طوریکه معاشرتی شدن، بی پروایی در رفتار و گفتار، احساس محبوب بودن و مورد توجه قرار گرفتن، احساس قدرت و نیروی فوق العاده داشتن ، بروز رفتارهای هیجانی و تشدید امیال جنسی از آثار مصرف اکستازی گزارش شده است.

بزرگترین مشکل مصرف کنندگان اکستازی پایان سرخوشی اولیه است. زیرا با از بین رفتن تاثیر دارو و نشئگی حاصل از سوء مصرف یا به اصطلاح "اکستازی فیلم"، افسردگی شدید و عمیق بروز می کند. افسردگی همراه با عوارض دیگر مانند بی قراری، اضطراب، خستگی و کوفتگی عضلات، همچنین بی انگیزگی و بی تفاوتی شدید در زندگی روز مره فرد را تحت تاثیر قرار  می دهد. در کنار این موارد میل مفرط و شدید به مصرف مجدد مواد نیز در فرد به وجود می آید که می تواند اولین قدم و همچنین قدم تعیین کننده در راه وابستگی روانی به مواد مخدر باشد.

 

عوارض دراز مدت

هنوز در مورد عوارض دراز مدت سوء مصرف اکستازی اطلاع دقیقی در دست نیست . اما در این نکته که سوء مصرف اکستازی با خلوص بالا و به دفعات، کارایی و عملکرد سیستم عصبی مغز را به شدت دچار آسیب می کند شکی وجود ندارد.  بیش از همه حافظه کوتاه مدت مغز دچار اختلال می شود. بعضی مصرف کنندگان می گویند که در حالت نشئگی حافظه کوتاه مدتشان را به کلی از دست داده اند اما در بعضی موارد حافظه دراز مدتشان فعال شده است. اکستازی مانند دیگر مواد مخدر سیستم ایمنی بدن را به شدت تضعیف می کند و آسیب پذیری بدن را در برابر بیماری های عفونی و ویروسی به شدت افزاش می دهد. علاوه بر آن ارگان هایی که کار دفع مواد سمی  زاید بدن مثل کلیه و کبد را بر عهده دارند دچار صدمات جبران ناپذیر می شوند.

افرادی که مصرف را تازه شروع کرده اند زندگی روز مره شان هنوز تحت تاثیر مصرف قرار ندارد، اما پس ازحدود شش ماه مصرف مداوم،  اشتیاق مفرط و غیر قابل کنترل به مصرف دایمی در آنها به وجود می آید. ضمن این که اشتیاق به مصرف این مواد فرد را به سمت استعمال و مصرف مواد مخدر دیگر مانند حشیش، کوکایین و حتی بعضی داروهای پزشکی روان گردان سوق می دهد.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 86/12/8ساعت  1:43 عصر  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()


دحو الارض؛ فرصتی برای عبادت و مغفرت

                

تعریف:
دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید.

از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود.

به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد.


ذوالقعده؛ ماه حرام:
ماه ذوالقعده (یا همان ذیقعده در تلفظ فارسی) اولین ماه از ماه های حرام است. ماه های حرام زمان هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.

اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان برد این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد. لذا شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.


مناسبت های دیگر این روز:
گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آنرا دوچندان نموده اند؛ از جمله:

· میلاد شیخ الانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام

· میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام

· خروج رسول اکرم |(ص) از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) و نیز تمامی همسران پیامبر(ص) نیز ایشان را همراهی می کردند.

· در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.


اعمال شب و روز دحو الارض:

* روزه: یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.

در روایتی روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه‏دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است و از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است.

* نماز: نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده

و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .

* دعا: خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن

اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ


التماس دعا

 

 


 



 


 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/9/15ساعت  2:1 عصر  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

نقش «الله» بر گوش یک نوزاد (عکس)

                                                                                                                                                      نقش واضح الله بر گوش یک نوزاد فلسطینی، اعجاب همگان را برانگیخته و بسیاری از رسانه   های خبری جهان را به خود مشغول کرد.

به گزارش شیعه نیوز به نقل از جهان، «تامر شادی حوشیه» کودک 45 روزه فلسطینی در حالی متولد شد که نقش لا اله الا الله بر گوش وی به صورت مادرزادی نقش بسته بود.

مادر این کودک در این باره گفت: پس از گذشت 37 روز ازتولد فرزندم تامر متوجه لفظ پر جلال الله برگوش سمت چپ وی شدم.

ازسوی دیگر «شادی»، پدر این نوزاد فلسطینی تصریح کرد: نقش پرجلال الله بر گوش فرزندم، کرامتی الهی است که من در آن خوش یمنی فراوانی برای مردم فلسطین و آزادی آن می بینم.

وی افزود: از زمان اعلام این خبر تاکنون هزاران نفر از این کرامت الهی بازدید کرده و هدایای فراوانی به این کودک اهدا شده است.

پدر 25 ساله این کودک کارگر یک مغازه لباس فروشی در رام الله و مادر وی خانه دار است.



نوشته شده در  پنج شنبه 86/9/15ساعت  1:59 عصر  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

   

 زندگانی امام رضا(ع)

   زادگاه
هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن نوسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.

  کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلی

  لقبها
رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر

  مشهورترین لقب
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده : از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»

  مادر امام
در روایتهای مختلفی که به ما رسیده است نامها و کینه ها و لقبهای ام البنین، نجمه، سکن، تکتم، خیزران، طاهره و شقرا، را برای مادر آن حضرت آورده اند.

  زاد روز
درباره روز، ماه و سال ولادت و همچنین وفات آن حضرت اختلاف است.
ولادت آن حضرت را به سالهای (148 و 151 و 153ق) و در روزهای جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب و یازدهم ذی القعده.

  روز شهادت
روز وفات آن حضرت را نیز به سالهای (202 و 203 و 206ق) دانسته اند.
اما بیشتر بر آنند که ولادت آن حضرت در سال (148ق) یعنی همان سال وفات امام صادق علیه السلام بوده است، چنان که مفید، کلینی، کفعمی، شهید، طبرسی، صدوق، ابن زهره، مسعودی، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزی و کسانی دیگر این نظر را برگزیده اند.
در باره تاریخ وفات آن حضرت نیز عقیده اکثر عالمان همان سال(203ق) است.
بنابر این روایت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال می شود که بیست و پنج سال آن را در کنار پدر خویش سپری کرده و بیست سال دیگر امامت شیعیان را بر عهده داشته است.
این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون.

  فرزندان
گرچه که نام پنج پسر و یک دختر برای او ذکر کرده اند، اما چنان که علامه مجلسی می گوید: حداکثر تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.
به دسیسه مامون و با سم او به شهادت رسید و پیکر مطهر او را در طوس در قبله قبه هارونی سرای حمید بن قحطبه طایی به خاک سپردند و امروز مرقد او مزار آشنای شیفتگان است.


نوشته شده در  یکشنبه 86/8/27ساعت  9:18 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

 

روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) می‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه می‌فرماید:

و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.(1) و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند.

در آیه یادشده دقت کنید، می‌فرماید: «تبیّن» و نمی‌گوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(ص) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.

بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اینک برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم:

1. معرفی به نام
گاهی شرایط ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه می‌فرماید: و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد(2)، (عیسی می‌گوید): من به شما مژده پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است.

در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید.

2. معرفی با عدد
و گاهی شرایط ایجاد می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه می‌فرماید: و لقد أخذ الله میثاق بنی‌اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... .(3) و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.

3. معرفی با صفت
بعضی اوقات شرایط ایجاب می‌کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.

الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... .(4)

کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...

با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده‌ امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بی‌جا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.

مسائل زیادی وجود دارد که قرن‌ها مایة جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟
ـ حقیقت صفات خبری مانند استواری بر عرش چیست؟
ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟

این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.

معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.

بنی‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمان‌روایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل‌الله.(5) آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمان‌روایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...

پیامبر آنان به امر الهی فرمان‌روا را به نام معرفی کرده، گفت: إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...(6) به راستی که خدا طالوت را به فرمان‌روایی شما برگزیده است.

با وجودی که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:

أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال...(7) از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...

این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببریده شد / تا کلیم‌الله موسی زنده شد

درباره حضرت مهدی(عج) هم که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.

در پایان یادآور می‌شویم: همان‌طوری که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسی می‌باشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بی‌مورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالی‌ترین فرائض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(ص) گرفته شده است.



نوشته شده در  سه شنبه 86/8/22ساعت  10:9 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجری قمری در مدینه منوره واقع شده است. دیری نپایید که در همان سنین کودکی مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامی خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجری قمری در پی اصرار و تهدید مأمون عباسی سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسی از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهی خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده ای از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلی مورد استقبال مردم واقع می شد.

این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان می رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنی عباس اظهار می کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید، عده ای از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانی مأموران حکومت برخوردار بودند، راه را بر آن حضرت بستند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتی بنابر نقلی حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند. فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که می فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است.

بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعری» زمام ناقه آن حضرت را به دوش می کشید و عده فراوانی از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجری قمری حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسی بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگی کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانی و «بنا بر قولی دوازدهم ربع الثانی» سال ٢٠١ هجری پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند.

مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوی محل فعلی که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند.

همین که قبر مهیا شد در این که چه کسی بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکی از آن دو وارد قبر شد و دیگری جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسی سخن بگویند بر اسب های خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر می رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجری قمری اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوی بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع) و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.



نوشته شده در  یکشنبه 86/8/20ساعت  1:37 عصر  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

التماس دعا


نوشته شده در  شنبه 86/7/14ساعت  9:7 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

وی فرزند ابو طالب بود. علی (ع) ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود ,  علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود

نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود , تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید

  علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه حجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند , علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود , امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود

در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد

علی در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود

هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود

علی (ع) در روز رحلت پیامبر اکرم 33 سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به عنوان اینکهود جوان است و مردم به واسطه خون  های که در جنگها پیشاپیش پیامبر اکرم (ص) ریخته با وی دشمنند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شوونات عمومی به کلی قطع شد وی نیز گوشه خانه را گرفته به تربیت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود گذرانیده و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با ان حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند

آن حضرت در خلافت خود که تقریبا 4 سال و 9 ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها عایشه , طلحه ,  زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بنای شورش و آشوب گری گذاشتند

آن حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با عایشه و طلحه و زبیر در نزدیکی بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگی با معاویه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفین معروف است و یک سال و نیم ادامه داشت و نیز جنگی با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به این ترتیب در ایام خلافت خود بیشتر مساعی آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسیدند

 

حضرت را چونان مشعلی در تاریکی روزگار فرا روی خویش گیریم ودر پرتو نور آن گام برداریم

نوشته شده در  شنبه 86/7/7ساعت  10:2 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

تصاویری وحشتناک از شیوه عزاداری مسیحیان
 
رسانه های غربی هر از چند گاهی با انتشار گزارش ها و فیلم های جهت دار از مناسک مذهبی
 مسلمانان و خصوصا" شیعیان، تلاش می کنند تا تصویری مشوش و تحریف شده از باورهای دینی
 مسلمانان و ایرانیان ارائه دهند.

دستمایه این تبلیغات مغرضانه و جهت دار، برخی مناسک و آیین های مذهبی است که البته بسیاری

از این آیین ها جزو اعتقادات اصولی نیست و حالت فراگیر ندارد و در بسیاری از آنها، ردپایی از رسم

و رسوم گذشتگان و مردم ساکن آن ناحیه را می توان مشاهده کرد، اما با توجه به اینکه خداوند متعال

در قرآن کریم می‏فرماید: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب‏»، (هر کس شعائر الهی را بزرگ

دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست) برپایی این مراسم با نیت تعظیم و بزرگداشت شعائر صورت می پذیرد

 و در صورتی که آمیخته به گناه و معصیت نباشد، کاری نیکو و پسندیده است.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  پنج شنبه 86/7/5ساعت  10:39 صبح  توسط حمید رضا حسنی نژاد 
  نظرات دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آثار اخروی ودنیوی نماز
[عناوین آرشیوشده]